بنده ، رومینا خانمبنده ، رومینا خانم، تا این لحظه: 22 سال و 29 روز سن داره

زندگی من

من برگشتم

سلام،یوهو امتحاناتم تمام شد و تابستان شد من خیلی خوشحالم و سعی می کنم بیام و بیش تر این جا برایتان بنویسم من امتحانات ورودی مدارسم را هم دادم و تصمیم گرفتم به مدرسه ی نرجس بروم ولی متاسفانه برای این که اونجا بروم باید روز های یکشنبه را به مدرسه بروم ولی خوشبختانه 10 جلسه بود و یکشنبه ی همین هفته تمام میشود باز هم بدبختانه معلم ریاضیمون می خواهد از کلاس هفتم از ما امتحان بگیرد و من تقریبا از ریاضی کلاس هفتم هیچی نفهمیدم و به خاطر این موضوع خیلی می ترسم لطفا برایم دعا کنید تا حداقل 18 بشوم،والا به خدا اگه 18 بشوم باز هم خدا را شکر می گویم با طرز درس خواندن من 18 یا 19 برایم اضافی است چه برسد به 20 دعا کنید لطفا،پس فعلا بای
5 شهريور 1393

چهار شنبه سوری

سلام به کسانی که وبلاگ مرا می خوانند دیروز چهارشنبه سوری بود ما آبشار داشتیم،سیگارت داشتیم،هفت ترقه داشتیم،راستش را بخواین من بقیه ی چیزهایی را که داشتیم را اسمشان را بلد نبودم.خلاصه دیشب شام قورمه سبزی خوردیم،عمه اینام هم آمده بودند.بعد از مدتی رفتیم تو کوچه و از روی آتیش پریدیم.دو یا سه تا از اون چیز هایی پر صدا هستند هم ترکوندیم،بالن آرزو ها هم هوا کردیم منم آرزو کردم ولی نمی توانم بگم چون شاید بر آورده نشود،فعلا بای. ...
28 اسفند 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به زندگی من می باشد